در مقاله حاضر نويسنده سياست هاي دولت اسلامي و پيامبر را بر پايه گزارش هاي قرآني بررسي و ارزيابي كرده و شيوه ها و اهداف حكومت ايشان را مورد كنكاش قرار داده است تا الگوي عيني و ملموس از آن به عنوان برترين شكل و شيوه اداره دولت ارائه دهد. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
بهترين راه شناسايي سياست هاي پيامبر(ص) بازخواني آيات قرآني است. هرچند كه سيره اي كه تاريخ نويسان از آن گزارش مي كنند و يا سنت هايي كه فقيهان و دانشمندان حوزه پژوهش هاي قانوني از آن سخن به ميان مي آورند مي تواند يكي از راه هاي شناخت سياست هاي پيامبر(ص) باشد.اما بي گمان استوارترين و درست ترين گزارش رامي توان از قرآن به دست آورد. قرآن به عنوان كتاب راهنما و مانيفيستي است كه هستي شناسي و جهان بيني دولت اسلامي را تبيين مي كند و قواعد كلي و راهبردهاي آن را مشخص مي سازد.
قرآن گاه گزارش هايي را از وضعيت دولت اسلامي مدينه و چالش ها و مشكلات آن بيان داشته و روش ها و سازوكارهاي رهايي از آنرا تبين مي كند. دراين گزارش ها تنها به تحليل و تجزيه امور نمي پردازد بلكه به چگونگي برخوردها و سياست هاي پيامبر اشاره مي كند و با توجه به شناختي كه از وضعيت اوضاع و شرايط اجتماعي و سياسي و حتي فرهنگي جامعه به دست مي دهد توصيه هايي را پيشنهاد بلكه فرمان مي دهد تا اجرايي شود.
براين اساس گزارش ها و تحليل ها و تبيين ها و توصيه هاي قرآن صرفا توصيف پديده اي به نام دولت و حكومت اسلامي و بيان بينش هاي فلسفي و انديشه هاي سياسي و چگونگي كنش ها و واكنش هاي آن نيست بلكه درهمان حال به تجزيه و تحليل آن پرداخته و با بيان نمونه هاي عيني و ملموس، راهكارهايي را كه دولت اسلامي بايد اتخاذ كند به دقت تحليل و موشكافي مي كند. گاه مي شود كه قرآن كنش ها و واكنش هاي پيامبر را درباره رخدادهاي سياسي و اجتماعي به نقد علمي مي كشد و از او مي خواهد كه نسبت به برخي از واكنش هاي خويش تجديدنظر نمايد؛ زيرا ادامه سياست هاي خاصي ممكن است به تشديد بحران و يا ايجاد برخي از چالش ها و موانع تازه در برابر دولت اسلامي بينجامد. از اين رو خداوند در برخي از آيات به پيامبر هشدار مي دهد كه ادامه سياست هاي خاص مثلا برخورد با منافقان و دشمنان داخلي، ممكن است سوء استفاده ها را دامن زند و قدرت و اقتدار دولت اسلامي را به تحليل برد.
بي گمان ميان سياست و حكومت رابطه تنگاتنگ و استواري برقرار است. سياست، بيانگر چگونگي اداره كشور و ملت از سوي حكومت هاست. حكومت ها به عنوان مجموعه اي از اشخاص و تشكيلات سياسي و اداري، براي اعمال قدرت، سياست هاي خاصي را در پيش مي گيرد و به مورد اجرا مي گذارند كه افزون بر ايجاد مشروعيت ثانوي و مقبوليت مردمي، اعمال قدرت را در راستاي اهداف، تحكيم و استواري مي بخشد. از اين رو سياست، مجموعه اي از روش هايي است كه هر حكومت و حاكميتي براي مديريت جامعه و كشور در پيش مي گيرد.
برنامه ها و تصميمات و شيوه هاي اداري و ارتباط داخلي و خارجي و تعيين مناصب و مديران درحوزه سياست ها معنا و مفهوم مي يابد. براين اساس همواره از سياست هاي خارجي و يا داخلي و شيوه ها و برنامه هاي دولت و حكومت سخن به ميان مي آيد.
در ادبيات سياسي، به اصول قواعد و شيوه هاي هر دولت و حكومت نسبت به روابط با دولت ها و ملت هاي بيروني و ديگر شهروندان جامعه جهاني سياست خارجي آن كشور گفته مي شود.
بنابراين ميان حكومت و سياست ارتباط تنگاتنگي است كه براي شناخت هر حكومتي، شناخت سياستهاي آن كشور مي تواند مهم و مفيد باشد. حكومت ها برپايه اهداف و ارزش ها و بينش و نگرشي خاص شكل مي گيرد كه مي تواند حكومت نژادي و ملي صرف باشد و يا حكومتي برپايه هاي ارزش هاي ملي و يا ديني و يا فرهنگي ايجاد شود. از اين رو بينش و نگرش و اهدافي كه يك جامعه و دولت را شكل مي بخشد مي تواند در اصول سياستهاي آن نيز تاثيرگذار و نقش آفرين باشد. دولتي كه برپايه اصول نژادپرستي شكل گرفته درتعامل با شهروندي كه بيرون از حوزه نژادي اكثريت باشد سياست ها تحقيري و مانند آن را درپيش مي گيرد تا گروه هاي نژادي اقليت به حاشيه رانده شده و در امور كشور به عنوان جامعه منفعل و غيرفعال درآيد و درهيچ امري دخالت نكرده و مشاركتي در حوزه سياست و عمل سياسي نداشته باشد و درعين حال در حوزه برخورد با ديگر كشورها نيز همين سياست را به شكلي ديگر بروز دهد.
حكومتي كه برپايه باورهاي مذهبي شكل گيرد ممكن است ديگر مذاهب را به حاشيه عمل سياسي براند و درحوزه سياست هاي خارجي رفتارهاي خويش را برپايه مذهب سامان دهد. انديشه جهاني و بينش انساني و باورهاي راستين مي تواند جامعه و دولت و سياستهاي خاص را پديد آورد كه در حوزه روابط بين الملل از نوعي برخوردهاي باز و انفتاحي بهره مند باشد و در سياست داخلي مانند افراد و شهروندان تفاوتي جز به ميزان مشاركت و حضور نگذارد.
بنابراين مي توان گفت كه ميان دولت ها و حكومت ها ازسويي و سياستهاي اتخاذ شده آنان از سوي ديگر با توجه به بينش و نگرش آنان تفاوت هاي ملموس و روشني است كه نمي توان آن را ناديده گرفت.
در كاربردهاي قرآني، حكومت از حكم به معناي منع براي اصلاح و يا از ظلم مي آيد (مفردات راغب اصفهاني ص 248 ذيل واژه حكم و نيز معجم مقاييس اللغه ج2ص91 ذيل همان واژه) از اين رو ابن منظور در كتاب لسان العرب (ج3ص270) حاكم را كسي مي داند كه از فساد و ظلمي منع مي كند و بازمي دارد. بنابراين دراصل اين واژه، معناي مبارزه و مخالفت با فساد و ظلم نهفته است و حكومت مي بايست در راستاي جلوگيري از ظلم و فساد و اصلاح جامعه حركت كند؛ زيرا پديدآمدن آن تنها براي اين مقصد و مقصود بوده است.
اين واژه در اصطلاح علوم سياسي روز به معناي فرايند اعمال سياستها و تصميمات از سوي مقامات رسمي در دستگاه سياسي است.
البته برخي ها حكومت را به معناي مجموعه مقامات رسمي مسئول براي اتخاذ تصميمات سياسي و برنامه ريزي و سياست گذاري دانسته اند. از آن جايي كه حاكميت به معناي اقتدار انحصاري است، هرگونه تصميمات و سياست هايي كه اين مسئولان اتخاذ مي كنند ضروري و لازم الاجرا است. (دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي ج1ص232)
به هرحال حكومت چه به معناي فرايند تصميم گري باشد و مجموعه حاكمان تصميم گير، ارتباط نزديكي با سياست دارد. مجموعه اين افراد و انديشه هاي آنان است كه سياست را ويژگي خاصي مي باشد و آن را ديگر از حاكمان و حكومت ها بازمي شناسد.
در انديشه قرآني، حكومت به خودي خود داراي ارزش ذاتي نيست و دست يابي به آن از نظر قرآن رسيدن به يك چيز ناچيز است. (يوسف آيه 56 و 57) هركسي كه در قدرت و حكومت قرار گرفت مي بايست خود را در مقام آزمون و امتحان ببيند كه به سلامت از آن در آمدن بسيار دشوار است. (اعراف آيات 128و 129) تشكيل حكومت با همه شكنندگي و پديداري و سقوط آن در طول تاريخ (نور آيه55 و اعراف آيه128) براي داوري و حل اختلاف و مديريت جامعه امري پسنديده است و حتي به عنوان يكي از اهداف بعثت پيامبران از سوي خدا و قرآن مطرح شده است. (بقره آيه213)
يكي از سياست هائي كه پيامبران در دوران مختلف پيش گرفته بودند، تصحيح مركزيت قدرت و حاكميت جامعه با استفاده از راهكار اصلاح گري و هدايت مردم بوده است كه مي توان به نمونه هايي چون سياست موسي(ع) در برابر فرعون (اعراف آيه103 و نيز مؤمنون آيه45 و 46 و قصص آيه32) و سياست يوسف در دوره پادشاهي (سوره يوسف) اشاره كرد.
قرآن براي حاكمان، ويژگي هايي را بر مي شمارد كه مي توان آن را در جامعه برتر و نمونه مدينه يافت. از اين ويژگي ها مي توان به مطلب مورد نظر كه در اين نوشتار مورد توجه است نيز دست يافت. به اين معنا كه برخي از سياست هاي دولت پيامبر(ص) از اين راه شناسايي و بازخواني مي شود.
از جمله شرايط و ويژگي هايي كه قرآن براي حاكمان برمي شمارد، دوري از استبداد در امور حكومتي است كه در آيه159 سوره آل عمران به آن اشاره شده است. از ويژگي هاي ديگر دوري از ظلم و ستم (يوسف آيات 78و 79) احسان و نيكي به ملت (يوسف آيه56) عدالت پيشگي و دوري از هواپرستي و گرايش هاي نفساني (ص آيه26) بهره گيري از مشورت مردم و استفاده از انديشه هاي ايشان در مديريت جامعه (آل عمران آيه159) مشاوره با نخبگان و انديشمندان حوزه هاي مختلف علمي و عملي و كارشناسان هر رشته و علم (نمل آيه32) اجراي قاطع تصميمات و برنامه ها و سياست و عدم تعلل و سستي در اجراي مصوبات (آل عمران آيه159) است.
اين ويژگي ها افزون بر ويژگي هاي فردي چون ايمان به خدا و معاد و حسابرسي (نساء آيه 141 و 144) و مائده آيه55 و يوسف آيه56و 57)، در پيش گرفتن تقواي الهي در همه حوزه هاي عملي و علمي (اعراف آيه128 و يوسف آيه 56و 57)، برخورداري از توانايي علمي (بقره آيه 246و 247 و نيز يوسف آيه55) و توانايي جسمي (بقره آيه246و 147)، انجام كارهاي نيك و پسنديده عقلي و عقلايي و شرعي (نور آيه55) مي تواند سياست هاي هيئت حاكمه را به گونه اي تثبيت نمايد كه جز صلاح و اصلاح جامعه و مردم و دوري از فساد را به دنبال نداشته باشد.
سياست مالي دولت اسلامي پيامبر(ص) چنان كه قرآن گزارش مي كند، جز گردآوري و هزينه كرد آن در راه مصالح عمومي و فقرزدايي نبوده است. (توبه آيه60 و 103)
پيامبر (ص) با در اختيار گرفتن زكات و ديگر صدقات و درآمدهاي مالي چون انفال و في (حشر آيه7) سياست هاي خويش را به گونه اي طراحي كرد تا منابع ثروت و توليد به درستي توزيع شود و تنها در دستان شماري معدود از سرمايه داران باقي نماند. در حقيقت سياست هاي كلان مالي دولت پيامبر(ص) بر پايه فرمان الهي بر گردش آزاد سرمايه در ميان شهروندان و ملت بوده است به گونه اي كه تنها در دست گروهي ثروتمند باقي نمانده و در ميان آنان به گردش درنيايد. (حشر آيه7)
از آن جايي كه در بينش و نگرش قرآني، فقر فرهنگي مايه ترويج و پايداري حكومت هاي استبدادي است (زخرف آيه54) اين كتاب آسماني سياست هاي فرهنگي جامعه را به گونه اي طراحي مي كند تا همگان نه تنها با قوانين (در اصطلاح قرآني، كتاب) آشنا شوند بلكه با آموزش و تعليم و تزكيه (كه همان آموزش و پرورش واقعي است) به گونه اي شهروندان را آگاه و خود ساخته كه با حكومت و حاكمان استبدادي و استبدادگر همكاري نكرده و حتي با آنان به مقابله برخيزند. (سوره جمعه آيه 2)
از نظر قرآن همچنان كه نپذيرفتن ربوبيت و حاكميت خدا و پيامبر(ص) زمينه ساز ايجاد نظام استبدادي است، (هود آيه 53 تا 59) پذيرش حكومت و ربوبيت خدا كه به شكل عبوديت و ولايت تجلي مي كند زمينه هاي هرگونه استبداد حكومتي را برمي چيند. از اين رو سياست هاي فرهنگي دولت پيامبر(ص) بر اين پايه تنظيم شده بود كه مردم به ربوبيت و عبوديت خداوند ايمان آورند و از عبوديت و ربوبيت ديگراني چون خودشان رهايي يابند.
سياست دولت پيامبر(ص) در جهت ظلم ستيزي و كفرستيزي بوده است، چنان كه همين سياست از سوي خداوند كه از سوي ذوالقرنين اجرا شده بود مورد تاييد قرار گرفته است (كهف آيه 83 تا 88)
آن حضرت در سياست داخلي وخارجي خويش حمايت از محرومان و مظلومان (همان آيات) را در پيش گرفت. ايجاد مرابطه و مراكز نگهباني مرزي براي دفاع از جغرافياي سياسي كشور و ممانعت متجاوزين از تعدي به مرزها و يا حقوق مردم (همان)، حفظ امنيت شهروندان و مرزها (همان) از سياست هاي پيامبر بود كه به پيروي از ديگر حاكمان برگزيده خدا از سوي پيامبر به مردم اجرا گذاشته شده است.
پيامبر(ص) براي امنيت مرزها و مقابله با تجاوزات، از سياست آمادگي كامل نظامي استفاده مي كرد و به حكم «اعدوالهم ما استطعتم من قوه»؛ همه ابزارهاي نظامي و دفاعي را فراهم آورده و به آموزش عده و نفرات پرداخت بهره گيري از ابزارهاي جنگي متعارف و توليد آن همانند كاري كه حضرت سليمان(ع) با به كارگيري جنيان و ديگر جانوران و موجودات انجام داد در دولت پيامبر(ص) نيز از سياست هاي ثابت و راهبردهاي دايمي شمرده مي شده است. از اين رو ساخت منجنيق با بهره گيري از فن آوري ارتش مقتدر ايراني مورد توجه قرار گرفت و در جنگ طائف به كار رفت.
سياست هاي دولت پيامبر(ص) در راستاي دست يابي به اهداف بسياري بوده كه در برخي ازآيات به آن ها اشاره شده است. از جمله اين اهداف مي توان به حاكميت دين و دستورها و آموزه هاي وحياني در جامعه (نور آيه 55)، ايجاد امنيت اجتماعي (همان)، گردش و توزيع منابع توليد و ثروت از راه هاي مختلف مانند گردآوري زكات (حج آيه 41)، ايجاد زمينه ها و بسترهاي مناسب براي رشد و تعالي همه افراد جامعه از طريق جامعه پذيري و امر به معروف و نهي از منكر (حج آيه 41)، حكومت و حاكميت دادن به مومنان و اجراي شعاير اسلامي به طور علني و آزاد (همان)، شرك ستيزي و نمادهاي كفر و نابهنجاري هاي برخاسته از آن (نور آيه 55) و فراهم آوري آسايش و رفاه و اصلاح جامعه و حفظ كشاورزي و نسل هاي بشري (بقره آيه 205) اشاره كرد.
دولت پيامبر بر پايه آموزه هاي قرآني، براي خود وظايفي را مشخص كرده بود.
مسئوليت پذيري نسبت به اعمال زيردستان (طه آيه 43 تا 47) نظارت بر كارگزاران و بازديد و مراقبت دايمي ازنيروهاي تحت فرمان (نمل آيه 20) اطلاع رساني درست و به هنگام مسايل روز جامعه و مقابله با شايعات و شايعه پراكني ها (نساء آيه 83)، برقراري امنيت، دفاع از جان و مال و عرض مردم (بقره آيه 246 تا 251 و يوسف آيه 99 تا 101) ايجاد و حفظ امنيت راه هاي ترابري و كاروان هاي بازرگاني در جهت افزايش داد و ستد و رفاه اقتصادي (يوسف آيات 72 و 73) تدبير امور اقتصادي (نساء آيه 53) و اهتمام به برنامه ريزي و محاسبه و پيش بيني اوضاع اقتصادي و شرايط آن براي مقابله با بحران هاي احتمالي (يوسف آيات 47 و 48) مهار توليد و توزيع ارزاق در شرايط بحراني (همان) توجه به وضع اقتصادي مردم و نظارت دايم بر آن براي جلوگيري از فقر و فاقه (نساء آيه 53)
حفظ نيروي انساني و اصلاح جامعه با اهتمام به مسايل نسل ها (بقره آيه 205) گردآوري و تقسيم ثروت و منابع آن (توبه آيه 60) رعايت حقوق كارمندان دولت (همان) و هم چنين رعايت حق در امور دولتي و داوري در ميان مردم به ويژه در بخش قضايي (ص آيه 26) پرهيز از مجازات بي گناهان (يوسف آيات 78 و 79) مبارزه با هرگونه ظلم و ستم و مبارزه با عوامل بي ارزش ساختن قوانين و مقررات اجتماعي و حقوقي و مدني از سوي افراد (كهف آيات 87 و 88) و در سياست خارجي كمك به مستضعفان براي رهايي از ظلم و ستم حكومت هاي بيدادگر (نساء آيه 75) بخش ديگري از وظايف دولت اسلامي پيامبر(ص) بود كه به مورد اجرا درآمد.
در حوزه هاي آموزشي و قضايي و سياست خارجي و حقوق مدني و اجتماعي و حتي حقوق بشر قرآن سياست ها و برنامه هاي خاصي را تعريف كرده است كه مي توان آن را از آيات مختلف قرآني به دست آورد.
سياست پيامبر در تصميم گيري هايشان اين گونه بود كه جميع جهات را در نظر گرفته و سپس تصميمي متناسب با مصلحت اسلام و در جهت اهداف خويش، اتخاذ مي كردند. پيامبر هرگز حاضر نبود از هر وسيله اي براي پيشبرد اهداف خويش و احياناً كسب محبوبيت در بين مردم استفاده نمايد. مثلا وقتي ابراهيم فرزند ايشان در سال 10 هجري درگذشت، خورشيد ساعتي از روز گرفت و مردم گفتند از جهت فوت ابراهيم است اما پيامبر فرمودند خورشيد و ماه دو نشانه از نشانه هاي خدايند و براي مرگ يا زندگي كسي نمي گيرند.
پيامبر همواره در تصميم گيري ها، جايگاه ارزشها را حفظ مي نمود و اين ارزشها را هم از قرآن الهام مي گرفت. مثلا باتوجه به اهتمام بسيار زياد قرآن و اسلام به علم آموزي و كسب معرفت، پيامبر در غزوه بدر خطاب به اسيران دشمن اعلام نمود: هر اسيري كه يك نفر مسلمان را سواد بياموزد آزاد خواهد شد. يعني جايگاه و ارزش علم آموزي در نزد پيامبر آنقدر بالاست كه حاضر است به خاطر آن، اسيران دشمن را (كه پرواضح است از آنان مي توان بهترين بهره برداري سياسي، نظامي يا اقتصادي و... نمود) آزاد نمايد.
پيامبر هميشه در كارهاي سياسي با قدرت عمل مي كردند و همچنين به كارهاي فرهنگي نيز اهتمام ويژه اي داشتند و آنها را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار مي دادند. مثلا وقتي به بيعت عقبه اول (با ماهيتي فرهنگي) و بيعت عقبه دوم (با ماهيتي سياسي) كه ميان پيامبر و انصار مدينه (البته قبل از هجرت) منعقد گرديد مي نگريم، دو نكته مهم را در مي يابيم:
1. پيامبر اقدام فرهنگي را بر سياسي مقدم مي شمارد.
2. در كارهاي سياسي با قاطعيت و قدرت عمل مي كند از اينرو در بيعت عقبه دوم صراحتاً به انصار فرمودند: بايد همان گونه كه از زنان و فرزندان و خود دفاع مي كنيد از من نيز دفاع كنيد.
نمونه ديگر حكمت و سياست پيامبر در تصميم گيريها در جريان تقسيم غنائم غزوه حنين و دلخوري انصار به سال هشتم هجري جلوه گر شد. پيامبر چون خواست دل افراد تازه مسلمان را به دست آورده و احياناً برخي را تشويق به مسلمان شدن كند، غنائم جنگ را فقط بين سران قريش و برخي از مشركين كه ايشان را ياري داده بودند، تقسيم نمود. لذا انصار دلگير شدند. (اين نشان دهنده جايگاه بالاي اسلام آوردن نزد پيامبر است.) اما درايت پيامبر در نحوه دلجويي از انصار جالب است. ايشان انصار را جمع مي كند و سپس مي فرمايد: من شما را از فقر و گمراهي نجات دادم و دلهايتان را به هم نزديك كردم. سپس فرمودند: اي گروه انصار چرا به من پاسخ نمي دهيد؟ انصار گفتند: بر ما منت نهادي. پيامبر فرمود: شما هم مي توانيد بگوييد، ما شما را پناه داديم و ياريتان كرديم و... (واضح است كه وقتي پيامبر خدا اين گونه صحبت كند، مخاطب خود به خود راضي و حتي شرمنده مي گردد). سپس پيامبر فرمودند: من مال و منال دنيا را به ديگران بخشيدم ولي خودم را براي شما گذاشتم و سپس آنها را دعا كرد. اينجا بود كه اشك از چشمان انصار جاري شد